9/30/2006
گيرواگير
حالا ديگر نمیشود با ظن قاطع گفت كه پاپ به مسلمانها گير داده يا مانی به پاپ يا من به مانی يا انوشه انصاری به من. به هر حال اين هم آخرين مطلب وبلاگ مانی:
آزمون ارشد
سوال آزمون ارشد زبانشناسی: نخستين بار واژهی "عينهول" در چه قرنی به كار رفته و اين كاربرد را با توجه به محورهای دوگانهی ياكوبسن-صفوی در چه سبكی دستهبندی میكنيد؟
9/27/2006
حالا كه آقا پاپ
حالا كه آقا پاپ شلوغش كرده يك نگاه هم به اينجا بيندازيد. نظر يك اكتيويست اسرائيلی هم در اين مورد خواندنی است:
9/25/2006
شانس سعدی
گاهی آدم هماينطور الكی شانس میآورد. يك حرف بديهی میزند اما همه فكر میكنند دارد حكمت میفرمايد. مثلا هماين سعدی را در نظر بگيريد.
بديهی است كه آدمهای ابله مغزشان درست كار نمیكند و حافظه و هوش درستی ندارند. حالا فكر كن از يك آدم ابله چيزی بپرسی. چه میشود؟
بديهی است كه آدم ابله اغلب جوابی به ذهنش نمیرسد و چيزی ندارد كه بگويد. اين يعنی چی؟ يعنی ساكت میماند يا به قول سعدی خاموش میماند. واقعا اين كه «جواب ابلهان خاموشی است» از بديهیترين حرفهايی است كه میشود گفت. حالا چرا سعدی را اين قدر بابت اين جملهی بديهی تحويل میگيرند؟ خدا عالم است.
بديهی است كه آدمهای ابله مغزشان درست كار نمیكند و حافظه و هوش درستی ندارند. حالا فكر كن از يك آدم ابله چيزی بپرسی. چه میشود؟
بديهی است كه آدم ابله اغلب جوابی به ذهنش نمیرسد و چيزی ندارد كه بگويد. اين يعنی چی؟ يعنی ساكت میماند يا به قول سعدی خاموش میماند. واقعا اين كه «جواب ابلهان خاموشی است» از بديهیترين حرفهايی است كه میشود گفت. حالا چرا سعدی را اين قدر بابت اين جملهی بديهی تحويل میگيرند؟ خدا عالم است.
9/24/2006
ناظم كيه عامه جون؟
تو را دوست دارم؛ چون آب و الك
هويجوری
الكی.
O
تكمله: عامه جون ناظم كی اه ديگه؟ من از تو هم جلو زدم.
9/22/2006
مغازهی كفش پارس اصفهان و بدخوانی وبلاگ
حتما همهی شما داستان كسی را كه در اصفهان مغازهای باز كرد و روی تابلويش نوشت «كفش پارس» شنيدهايد. مرد بیچاره ورشكست شد، چون مردم اشتباها تابلوی مغازه را اين طور میخواندند «كـَفـِش پارَس».
حالا حكايت ما است. در اينجا منظور از «كفش» بر خلاف آنچه گروهی تصور كردهاند كفش (shoe) نيست بلكه همآن كفـَش (its froth) است كه برای خندهدار شدن مطلب آن را كفـَش (its floor) وانمود كردهايم.
حالا حكايت ما است. در اينجا منظور از «كفش» بر خلاف آنچه گروهی تصور كردهاند كفش (shoe) نيست بلكه همآن كفـَش (its froth) است كه برای خندهدار شدن مطلب آن را كفـَش (its floor) وانمود كردهايم.
بنا بر اين، لطفا اين واژه را بیدليل به آن مغازهی ورشكسته مربوط نكنيد. با تشكر از همگی دوستان گرامی.
كف صابون
من آخر نفهميدم كف صابون به چی میگويند. چون وقتی سر و تهش كنيم، همآن كه تا آن لحظه كفش بوده حالا میشود سقفش و برعكس سقفش میشود كفش.
9/17/2006
اين حضرت آقا خره انگار كه از ما بهتره
آن خر حكيم، آن كه هرگز نگفت چرا همه جفت اند و ما تك ايم، آن اهل زلزال و معرفت و حال، آن كه همآنقدر اهل جنبازی بود كه اهل بازسازی، آن گيردهندهی برقگيرنده، آن تنابنده، آن رانندهی ماشين بیدنده، چون به دنيا آمد خبری نبود و كس قدرش ندانست كه چون ديگر خلايق بود، هر چند تهنيت و تعزيز را لايق بود.
چون چند سالی برفت، حكم يافت تا حكمت بپراكند و لگد و شن دانهبندی شدهی فونداسيون. حكم را به گوشهاش هم نگرفت و هماينجوری رفت دنبال هر كار كه خواست. از فرشتهی موكل بايد پرسيدن كه چه مايه سرگردانی كشيد تا بالاخره فهميد او تنها سه كار دوست دارد، حكمت پراكندن و لگد پراكندن و شن دانهبندیشدهی فونداسيون پراكندن.
گفتهاند از سر حكمت گير نمیدهد مگر سالی يكبار و آن يك بار صاف میكند و زيرسازی میكند و آسفالت میكند و بعد میگويد «بيا بابا وردار ببر اين دهنت رو.»
بيت:
گويند جناب خر بلند است، لعنت به كسی كه منكر است او
منكر نبود به جز خری خر، الحق از الاغ خرتر است او
گويند عزرائيل گفته هزار يازده سپتامبر در يك روز برگزار كنم و جان خر نستانم كه وقت ستاندن جانش چونآن بپيچاندم كه هزار سال گرهها و چاكراهها و بیچاكاتوبانهايم باز نگردد. و العهدة علی الراوی.
موشك جواب موشك و تذكره جواب تذكره. باشد كه خر حكيم نازنين حال كند.
حتا آدمها هم
میخواهم بگويم به گمان من حتا آدمها هم گاهی دمپايی پايشان میكنند. به هر حال اين واقعيتی است كه بايد پذيرفت.
9/16/2006
عبارت اند از
...جرائم وی عبارت اند از اقدام به راهخندان و عكاسی، ايجاد محافظت برای رهگذران و بيش از پنج مورد سبقت مسلحانه. در ميان اسناد همراه نامبرده چندين عدد قبض جريمه مربوط به سرقت غيرمجاز كشف شد كه پرداخت نشده بود...
9/14/2006
خريد
ليست خريد:
1. يادم باشد. سيب بخرم.
2. باشد. سيب بخرم.
3. سيب بخرم.
4. سيب
5. چه قدر سيب؟
1. يادم باشد. سيب بخرم.
2. باشد. سيب بخرم.
3. سيب بخرم.
4. سيب
5. چه قدر سيب؟
6. اسكاچ يادت نرود.