9/30/2006

سرپا نشست

- شغاله گرفت و بردش
سر پا نشست و خوردش
- مامانی! يعنی تو توهالت خوردش؟

گيرواگير

حالا ديگر نمی‌شود با ظن قاطع گفت كه پاپ به مسلمان‌ها گير داده يا مانی به پاپ يا من به مانی يا انوشه انصاری به من. به هر حال اين هم آخرين مطلب وبلاگ مانی:
از وقتی که یوزف راتسینگر، پاپ بندیکت شانزدهم در دیدار از «بایر» با سخنرانی خود در دانشگاه رگنزبورگ اعتراضات شدیدی را برانگیخته است، واتیکان در رفع­ورجوع ماجرا کوشش می­کند.
پاپ از بابت «واکنش نسبت به پاراگراف­هایی از سخنرانی من» اظهار تأسف کرده است، اما نه از بابت خود این پاراگراف­ها. سپس واتیکان به سفرای خود در کشورهای اسلامی توصیه کرد که محتوای سخنان او را "روشن" کنند. همین­طور مطبوعات، به­ویژه مطبوعات آلمانی تلاش کردند علت جنجال پیش­آمده را سؤتفاهم معرفی کنند.

Made

.Made in foreign. be joon e khodam

آزمون ارشد

سوال آزمون ارشد زبان‌شناسی: نخستين بار واژه‌ی "عينهول" در چه قرنی به كار رفته و اين كاربرد را با توجه به محورهای دوگانه‌ی ياكوبسن-صفوی در چه سبكی دسته‌بندی می‌كنيد؟

9/27/2006

حالا كه آقا پاپ

حالا كه آقا پاپ شلوغش كرده يك نگاه هم به اين‌جا بيندازيد. نظر يك اكتيويست اسرائيلی هم در اين مورد خواندنی است:
این سخنان را می­توان روی پس­زمینه جنگ صلیبی جدید جرج بوش و بنیادگرایان مسیحی هوادارش دید، یا روی پس­زمینه شعار «فاشیسم اسلامی» یا «جنگ همه­جاگیر علیه ترور» در زمانی که تروریسم مترادف اسلام گشته است. به این وسیله تلاش رزیلانه هواداران دیگر جرج بوش جهت تسلط به نفت و دیگر منابع جهان موجه می­گردد. این اولین­باردرتاریخ نیست که لباس مذهب به منافع اقتصادی پوشانیده می­شود. اولین­باری نیست که غارت به خود شکل جنگ صلیبی می­گیرد.
سخنرانی پاپ متناسب با این تلاش­ها است. و چه کسی می­تواند نتایج رنج­بار آن را پیش­گویی کند؟

9/25/2006

شانس سعدی

گاهی آدم هم‌اين‌طور الكی شانس می‌آورد. يك حرف بديهی می‌زند اما همه فكر می‌كنند دارد حكمت می‌فرمايد. مثلا هم‌اين سعدی را در نظر بگيريد.
بديهی است كه آدم‌های ابله مغزشان درست كار نمی‌كند و حافظه و هوش درستی ندارند. حالا فكر كن از يك آدم ابله چيزی بپرسی. چه می‌شود؟
بديهی است كه آدم ابله اغلب جوابی به ذهنش نمی‌رسد و چيزی ندارد كه بگويد. اين يعنی چی؟ يعنی ساكت می‌ماند يا به قول سعدی خاموش می‌ماند. واقعا اين كه «جواب ابلهان خاموشی است» از بديهی‌ترين حرف‌هايی است كه می‌شود گفت. حالا چرا سعدی را اين قدر بابت اين جمله‌ی بديهی تحويل می‌گيرند؟ خدا عالم است.

9/24/2006

ناظم كيه عامه جون؟

تو را دوست دارم؛ چون آب و الك
هويجوری
الكی.
O
تكمله: عامه جون ناظم كی اه ديگه؟ من از تو هم جلو زدم.

9/22/2006

مغازه‌ی كفش پارس اصفهان و بدخوانی وبلاگ

حتما همه‌ی شما داستان كسی را كه در اصفهان مغازه‌ای باز كرد و روی تابلويش نوشت «كفش پارس» شنيده‌ايد. مرد بی‌چاره ورشكست شد، چون مردم اشتباها تابلوی مغازه را اين طور می‌خواندند «كـَفـِش پارَس».
حالا حكايت ما است. در اين‌جا منظور از «كفش» بر خلاف آن‌چه گروهی تصور كرده‌اند كفش (shoe) نيست بل‌كه هم‌آن كفـَش (its froth) است كه برای خنده‌دار شدن مطلب آن را كفـَش (its floor) وانمود كرده‌ايم.
بنا بر اين، لطفا اين واژه را بی‌دليل به آن مغازه‌ی ورشكسته مربوط نكنيد. با تشكر از همگی دوستان گرامی.

كف صابون

من آخر نفهميدم كف صابون به چی می‌گويند. چون وقتی سر و تهش كنيم، هم‌آن كه تا آن لحظه كفش بوده حالا می‌شود سقفش و برعكس سقفش می‌شود كفش.

9/17/2006

اين حضرت آقا خره انگار كه از ما بهتره


آن خر حكيم، آن كه هرگز نگفت چرا همه جفت اند و ما تك ايم، آن اهل زلزال و معرفت و حال، آن كه هم‌آن‌قدر اهل جن‌بازی بود كه اهل بازسازی، آن گيردهنده‌ی برق‌گيرنده، آن تنابنده، آن راننده‌ی ماشين بی‌دنده، چون به دنيا آمد خبری نبود و كس قدرش ندانست كه چون ديگر خلايق بود، هر چند تهنيت و تعزيز را لايق بود.
چون چند سالی برفت، حكم يافت تا حكمت بپراكند و لگد و شن دانه‌بندی شده‌ی فونداسيون. حكم را به گوشه‌اش هم نگرفت و هم‌اين‌جوری رفت دنبال هر كار كه خواست. از فرشته‌ی موكل بايد پرسيدن كه چه مايه سرگردانی كشيد تا بالاخره فهميد او تنها سه كار دوست دارد، حكمت پراكندن و لگد پراكندن و شن دانه‌بندی‌شده‌ی فونداسيون پراكندن.
گفته‌اند از سر حكمت گير نمی‌دهد مگر سالی يك‌بار و آن يك بار صاف می‌كند و زيرسازی می‌كند و آسفالت می‌كند و بعد می‌گويد «بيا بابا وردار ببر اين دهنت رو.»
بيت:
گويند جناب خر بلند است، لعنت به كسی كه منكر است او
منكر نبود به جز خری خر، الحق از الاغ خرتر است او

گويند عزرائيل گفته هزار يازده سپتامبر در يك روز برگزار كنم و جان خر نستانم كه وقت ستاندن جانش چون‌آن بپيچاندم كه هزار سال گره‌ها و چاك‌راه‌ها و بی‌چاك‌اتوبان‌هايم باز نگردد. و العهدة علی الراوی.
موشك جواب موشك و تذكره جواب تذكره. باشد كه خر حكيم نازنين حال كند.

حتا آدم‌ها هم

می‌خواهم بگويم به گمان من حتا آدم‌ها هم گاهی دم‌پايی پايشان می‌كنند. به هر حال اين واقعيتی است كه بايد پذيرفت.

9/16/2006

عبارت اند از

...جرائم وی عبارت اند از اقدام به راه‌خندان و عكاسی، ايجاد محافظت برای ره‌گذران و بيش از پنج مورد سبقت مسلحانه. در ميان اسناد هم‌راه نام‌برده چندين عدد قبض جريمه مربوط به سرقت غيرمجاز كشف شد كه پرداخت نشده بود...

9/14/2006

شيلدادخواست

ارتباط: اتهام نامشروع.

هاليرياوود تقديم می‌كند

حاجاقانی دپ.

خريد

ليست خريد:
1. يادم باشد. سيب بخرم.
2. باشد. سيب بخرم.
3. سيب بخرم.
4. سيب
5. چه قدر سيب؟
6. اسكاچ يادت نرود.

9/06/2006

موبايل و كشمش

«بابا اين مرتيكه گوز رو از قابلمه تشخيص نمی‌ده، اون‌وخ هی كيشميش می‌ريزه رو اعصاب ما.»
از فرمايش مسافر صندلی عقب تاكسی به شريك تجاريش، با واسطه‌ی موبايل.
اگر قابل تقديم باشد تقديمش می‌كنم به نكته‌سنجی كه زير نام قصه‌های عامه‌پسند سنگر گرفته و رو نهان كرده است.