6/13/2006

شب چشمان آهو (5)

از مهمان لبنانی بايد چه طور پذيرايی كرد؟ لبنانی؟ ايرانی؟ فرنگی؟ عربی؟ در ايران برای مهمان به تناسب گرما و سرمای هوا پيش از هر چيز چای يا شربت می‌آوريم. در لبنان آب می‌آورند. نفری يك ليوان آب. حالا بايد چه می‌كرديم؟
برای من واضح بود كه بايد برايشان آب ببريم. عادتشان اين است. با چيز ديگری راحت نيستند. برای مهربان هم‌سر نه. او هم گمان می‌كرد حالا شربت بياوريم كه بهتر است؛ هم رفع عطش است و هم آب خالی نيست. گذاشتيم مهمان‌ها بيايند. ازشان پرسيديم.
علی گفت شربت هم دوست دارد. حسين هم كه ايرانی بود و با شربت مشكلی نداشت. از آرزو هم پرسيد «مای او عصير؟» يعنی «آب يا شربت؟»
من تازه يادم افتاد كه شربت پختن در لبنان مثل ايران رسم نيست. شربت‌های ساده‌ای هست كه معمولا از بازار می‌خرند و اين همه هم جوراجور نيستند. يا كمی شيرين اند، رنگی اند و گاه بوی گلاب می‌دهند يا مثل سن‌ايچ اند. شربت ميوه‌ی كارخانه‌ای. برای هم‌اين، آرزو تصورش را هم نمی‌كرد كه «عصير» چيزی است كه مهربان هم‌سر برای پختنش ساعت‌ها وقت گذاشته است. عصير برايش چيزی بود در حد سن‌ايچ. به هر حال آرزو جواب داد «مای بارد.» يعنی آب سرد.
به گمانم اصلا سوال اشتباه بود. شربت كه جزو پذيرايی بود. در واقع سوال بايد اين می‌بود كه با آب شروع كنيم يا صاف برويم سراغ شربت.
مهربان هم‌سر پنج ليوان توی سينی چيده بود، گفتم ششمی را هم بگذار كه برای آرزو، هم آب ببريم، هم شربت. گفت ششمی شكسته است. يك ليوان از يك دست ديگر برداشتيم. برای حسين و علی سينی را نگه داشتم و يكی يك ليوان شربت برداشتند. به آرزو كه رسيدم، گفتم «مای بارد» و با چشمم ليوان آب را نشان دادم كه با همه فرق داشت. برداشت و تشكر كرد. ادامه دادم «و عصير». با تعجب نگاهم كرد. بعد ديد انگار شربت شتری است كه در خانه‌ی همه می‌خوابد. اين را هم برداشت و تشكر كرد.
ماجرا البته باز ادامه داشت. شام چه بايد خورد؟ روی ميز بايد خورد يا دور سفره روی زمين؟ با كارد و چنگال يا با قاشق و چنگال؟ هندوانه را بايد مثل آن‌ها بريد يا مثل خودمان؟
به هر حال هر كس در خانه‌ی خودش و با آداب خودش خوش‌تر است و در عين حال از ديدن ديگران و آدابشان نيز می‌تواند لذت ببرد. اگر در لبنان از من مثل تهران پذيرايی می‌كردند، از كجا اين‌ها را می‌دانستم كه برايم خاطره و سوال بشود؟ تصميم ساده‌ای است كه در عين حال واقعا سخت است.