رنگ زندگی
زندگی كه قهوهای نيست. تو داری قهوهای میبينيش. بس كه زبانت تلخ است. بس كه فكرت بد است. آسمان بالای سرت را نگاه كن، آبی است به چه قشنگی. زمين زير پايت را ببين. سبز است. مثل مخمل سبز. دستت را دراز كن از ظرف ميوه بردار و بخور. ليموی زرد، پرتقال نارنجی، انار سرخ.
به من نگاه كن. به ديگران نگاه كن. خيال نكن. نگاه كن. تقريبا هرجای زندگی كه نگاه كنی قشنگ است. قشنگتر از نبودنش است. حالا تو دوست داری توی دل و چشم و سرت پر از آتش و چرك و خونآبه باشد؟ چرا؟ حيف تو نيست؟ حيف زندگی نيست؟
<< Home