6/16/2005

چه می‌كنم من با اين پاسخ‌گويی

سياوش جان هميشه عصبانی. سلام. جزئيات حرف‌هات زياد اند، گاه درست اند و گاه آدم را به فكر می‌اندازند. شايد با تو در بسياری از دانسته‌هات موافق باشم. فقط چيزهای كوچكی می‌گويمت كه نشان می‌دهد كجا من طور ديگری می‌بينم و فكر می‌كنم.
اول. از نگاه تو حاكميت يك چيز يك‌پارچه است. از نظر من حتا سپاه پاسداران لايه‌ها و گوشه‌های متفاوت و مختلف و متضادی دارد.
دوم. اگر تو و دوستانت در يك نهاد شبه امنيتی باشيد – البته به فرض – و ببينيد كسانی در اتاق بغلی ممكن است عليه رئيس جمهور قانونی كشور كارهايی كنند، ممكن نيست در شرايطی پيچيده به اين نتيجه برسيد كه با نوشتن نامه‌ای با امضای خودتان و اهداف اتاق بغلی‌ها به رئيس جمهور هم خبر بدهيد و هم مستندات لازم برای اقدام را؟ حالا فرض كن دوستانت وقتی نامه را بنويسند كه تو نباشی. اگر برگردی و ببينی اسم تو را هم پای نامه زده‌اند حاضر ای هزينه‌ی تكذيب امضايت را بدهی؟ حالا فرض كن يكی از اتاق بغلی‌ها نسخه‌ی نامه را پيدا كند و بدهد كيهانی‌ها كه چاپش كنند. بر خلاف توافق اتاق شما با رئيس جمهور البته. حالا امضايت را تكذيب می‌كنی؟
سوم. من ترجيح می‌دهم در كشور با بغل‌دستيم مذاكره كنم و در نيا با روبه‌روييم. پشت سريم هم مردم باشند.
چهارم. طرح خودكفايی گندم مال دوران فرمان‌دهی قاليباف در قرارگاه سازندگی است. اصولا طرح‌های او در بسياری موارد مبتنی بر استفاده از مصالح موجود در يك شرايط جديد و با يك نگاه جديد است. دوره هم دوره‌ی ابن‌سينا نيست. اما اگر يك نفر توانست چند كار كند توی سرش بزنيم و بگوييم برو بمير؟ اين همه مديران ناموفق جمهوری اسلامی را كه از اين وزارت قل می‌خورند به آن وزارت رها كرده‌ای يقه‌ی اين يكی را گرفته‌ای كه دست كم هر جا رفته يك ارتقای مختصر و نسبی ايجاد كرده؟ نمونه‌هاش آقازاده و صفدر حسينی و زنگنه.

حرف‌های يك نفر را هم در نظرهای نوشته‌ی قبلی در وبلاگ پرشن‌بلاگ بخوانيد. بد نيست.

مهدی هم شش ايراد به قاليباف گرفته. مطابق ايرادهايش من هم می‌گويم:
اول. من نمی‌دانم كی گفته قاليباف قرار است اقتصاد را در كابينه‌اش به توكلی بسپارد. هم‌آهنگ‌كننده‌ی رسمی‌ای كه قاليباف برای تيم اقتصاديش معرفی كرد دكتر ياوری (دانشگاه شهيد بهشتی و هتل‌های هما) است. ديدگاه اقتصادی‌ای هم كه ياوری درباره‌اش صحبت كرد و گفت اجرا خواهند كرد و از جزئياتش هم حرف زد، ديدگاه نوكلاسيك است و نه ديدگاه خيال‌بافانه‌ی توكلی كه من به‌ش می‌گويم چپ خيال‌باف.
دوم. تو پشت قاليباف باش تا از اثر اين‌ها كه الان پشتش هستند كم كنی. تنها آدم غير راستی‌ای كه با تيمش آمد پشت سر قاليباف، بهرامی (حيات نو اقتصادی و ستاد مبارزه با قاچاق كالا و ارز) بود. چرا از دوستان غير راستی نپرسيم كه چرا از قاليباف حمايت نمی‌كنند؟ يعنی همه‌شان حامی معين اند؟ يا غير از معينی‌ها تعدادی هم هستند كه عجيبا غريبا بعد از يك عمر نقد كردن هاشمی ناگهان شيفته ی اخلاق او شده‌اند؟
سوم. كاملا موافق ام. تجربه‌ی كلان ندارد. اين ريسك را بالا می‌برد؛ شديدا بالا می‌برد.
چهارم. نمی‌دانم چه طور می‌شود گفت به معلول می‌پردازد و نه به علت. صريحا در تلويزيون (پيش از انتخابات و به عنوان رئيس ستاد مبارزه با قاچاق كالا و ارز) گفت من نمی‌توانم در حالی كه مرزنشين ما معاشش لنگ است و ما حق همگانی را سوبسيد بنزين می‌كنيم و به كسانی می‌دهيم كه ماشين دارند، جلوش را بگيرم و بگويم اين بيست ليتر بنزين را كجا می‌بری. اگر بتواند بگويد بايد بگويد من دارم سهم خودم را از سوبسيد می‌گيرم. اين نگاه به معلول‌ها است؟
پنجم. بله. حاميان نافرمی دارد. من هم اصلا دوستشان ندارم. در عين حال توصيه می‌كنم ميان اين حاميان هم تفاوت‌ها را ببينی. يقينا بهرامی مثل توكلی نيست و توكلی مثل نادران و نادران مثل سليمی‌نمين و سليمی‌نمين مثل ياوری. بايد تفاوت‌ها را ديد و شناخت و گاه ازشان استفاده كرد نه اين كه همه را با يك چوب راند.
ششم. من به كفايت نسبی خودش و به ديدگاه‌ها و برنامه‌هايش اتكا می‌كنم نه چيز ديگر.

بهداد جان. اگر اين طور باشد كه به لاريجانی رأی بدهيم كه ده سال مديريتش را در صدا و سيما با تمام اعصابمان از نزديك لمس كرده‌ايم. ها؟

آقای سعيد جان. از اين كه نظردانی وبلاگ من را قابل دانستی و آخرين مقاله‌ات را عينا از وبلاگت در اين‌جا كپی كردی ممنون ام.
شايان جان سلام. راستش باور نمی‌كردم قابل بدانی و بخوانی. ازت ممنون ام. در هم‌آن دفتر مطالعات ياد گرفتيم كه اگر مقدمه‌های مختلف را از جاهای مختلف بگيريم نبايد از متناقض شدنشان تعجب كنيم. آن گفته‌ای كه درش صحبت از ماه رمضان بود، درش صحبت از بی‌نظمی و كاری شبيه شورش هم بود. من البته اين را باور نمی‌كنم كه وبلاگ‌نويس‌ها خواسته بودند شورش كنند، اما اگر چون‌اين كاری كرده باشند من هم‌آن ايراد ماه رمضان را هم به گاز اشك‌آور نمی‌گيرم. رفتارهای بعدی حنيف مزروعی هم در اين ميان قابل دقت و تامل است. نيز موضع‌های تمجيدآميز آن روزهای آقای ابطحی و موضع‌های پرمتلك ام‌روزش. توصيه می‌كنم دوباره متن‌ها را بخوانی. شايد چيزهای تازه‌ای درشان ببينی.