6/15/2005

يك نفر گفته چون تازه ماجرای كوی دانش‌گاه و خواب‌گاه‌ها و چيزهايی شبيه اين‌ها را شنيده، نظرش عوض شده و ديگر به آقاليبا رأی نمی‌دهد. چند توصيه‌ی شوخی‌آميز به اين دوستمان:
اول. دوست عزيز توصيه می‌كنم كمی تاريخ صفويه و اشكانيان و مادها را بخوانی، چون لابد ماجرايی كه می‌گويی مال اين دوره‌ها است.
دوم. خود را برای دادگاه مهيا كن. افتخار فرمان‌دهی نيروی انتظامی در آن زمان (مادها، صفويه، اشكانيان) در دست سردار لطفيان بود و او هرگز راضی نمی‌شود اين افتخار را با آقاليبا تقسيم كند. برای هم‌اين ازت به دادگاه شكايت خواهد كرد.
سوم. بعضی منابع شديدا نامعتبر می‌گويند اين آقاليبای بی‌عرضه و بی‌حيا هيچ كار نكرد جز اين كه كمی از فشار روی دانش‌جوها كم كرد و كمی به پر و پای انصاری‌ها پيچيد و كمی نظم برقرار كرد.
چهارم: مرگ بر آقاليبا. هم‌اين جوری. بی‌دليل.
پنجم: مرگ بر آقاليبا چون بد بود و حال انصار را گرفت و كمك نكرد تا دمار از روزگار دانش‌جوها درآورد.
ششم: مرگ بر آقاليبا چون بد بود و حال انصار را حسابی نگرفت و در زمان جنگ‌های ايران و يونان انصاری‌ها را به جان مصری‌ها انداخت.
هفتم: نرنجی. شوخی كردم. شاد باشی.