حالا چرا قاليباف (03)
چند نفری محبت كردهاند و چيزهايی نوشتهاند كه باز به روشنتر شدن فضا كمك میكند. ازشان ممنون ام. چند نفر هم دشنامی نوشتهاند. از آنها بيشتر ممنون ام. پيدا است كه با من اختلاف زيادی دارند. هم اين كه گفتن را آغاز كردهاند، غنيمت است. شايد كمی كه گذشت آرامتر بنويسند و حسابتر و من هم بيشتر چيز ياد بگيرم.
دومين چيزی كه سينا گفته و به نظر من هم جا دارد بهش فكر كنيم اين است كه قاليباف هم ممكن است دقيقا هماين هفت چيز را به خطر بيندازد. راستش درست میگويد. همهی اين هفت تا در خطر اند. اما كارنامهی هاشمی نشان میدهد كه يك بار و به مدت هشت سال اين هفت چيز را درست و حسابی و كامل به خطر انداخته است.
يك. توسعه به جای اين كه بر اين مفهوم كه كار ارزش است استوار شود، بر خواست بهرهمندی مستقر شد. حاصل سدهای ناكارآمد بود و نابودی كامل كشاورزی در زمان عيسی خان كلانتری و انتقال تكنولوژیهای از مد افتاده و گران و كمحاصل مانند صنايع وازدهی خودروسازی و پتروشيمی، فروش هر چيز ارزشمند دولت به بخش خصوصیای كه در عمل جز همآن مديران ميانی دولتی نبودند و چيزهايی مانند اين. خصوصیسازی به جای هر كاركرد اقتصادیای تنها ترفندی برای به دست آوردن دل اين و آن شد. نمايندهای كه در مجلس سوم با رهبر نظام درگير بود، ناگهان با گرفتن سهمی كلان از يك كارخانهی روغن نباتی ساكت شد تا سالها بعد كه بيايد و باز سهمش را از شورای شهر تهران بطلبد.
دو. آنان كه از اين خصوصیسازی بهرهمند شدند، خود قشر جديدی شدند و هنجارهای فقر و ثروت را شكستند و هنجارهايی آزارندهتر بنياد كردند. حتا اگر به آمارهای عجيب دولتی اعتماد كنيم و بپذيريم اختلاف طبقاتی بيشتر نشده است، بايد بپذيريم توزيع جغرافيايی فقر و ثروت در هر شهر، مشهودتر و دلسردكنندهتر شد. همهی ما مديران پيشين و ثروتمندان تازهبهدوران رسيدهی فعلی را هر روز در ميان خود میبينيم.
سه. هاشمی در مقام رئيسجمهور هيچ عكسالعمل پيدا و پنهانی به شكستن حريم خصوصی افراد نشان نداد. تنها يك بار در نماز جمعه چيزی گفت كه معنايش اين بود كه اگر دو نفر در ماشين شخصيشان بر هم خفته بودند، نبايد مزاحمشان شد. فرمودهای كه هرگز شكل اجرايی نيافت و از رشحات بحث ازدواج موقت بود.
چهار. نسل جديد قتلها، سرقتها و جنايتها در آن دورهی پرافتخار هشتساله آغاز شد و بیترديد میتوان نشان داد از تبعات اجرای ناهنجار و من درآوردی برنامههای اقتصاد توسعه بود كه بايد برايش فكری میكردند و نكردند.
پنج. وضع نويسندهها و اهل فكر در زمان هاشمی معلوم است. از مجيد شريف و مختاری و پوينده بگير كه دست كم بخت يارشان بود و جسدشان پيدا شد تا آن بيچاره كه هنوز جسدش را هم نيافتهاند و خواهرش در به در پی سر سوزنی خبر يا عدالت میگردد. پيشتر هم گفتم هاشمی حتا يك بار ابراز تاسف نكرد و در نهايت هم گفت اينها همه مربوط به زمان دولت اصلاحات است و اين دولت بايد پاسخ بگويد. همآن هاشمی كه ديگر يادش نمیآيد به ارعاب وزارت اطلاعاتش چه افتخاری میكرد و وقت رأی گرفتن برای وزير اطلاعاتش فلاحيان در مجلس گفت «هر كس جرأت دارد رأی ندهد.»
شش. فكر میكنم تعداد روزنامهها در زمان هاشمی يكی از ملاكهای سنجش آزادی بيان باشد. يكی ديگر هم استعفای خاتمی از مقام وزارت ارشاد بود. آن زمان كم نبوديم كه فكر میكرديم طبيعتا اين استعفا بر اثر شدت گرفتن اختلاف رهبر با خاتمی است. اما ديديم خاتمی هشت سال با رهبر كار كرد و استعفا نداد. آن كه باعث استعفا بود، همآن بود كه برای اجرای پروژهی توسعهاش نياز به سكوت گروههای فشار داشت و آسان آسان لاريجانی و ميرسليم را جای خاتمی گذاشت.
هفت. اگر كسی لطف كند و طرح پروندهی سلاح هستهای ايران در مجامع بينالمللی را پی بگيرد و ببيند آن دوشنبه كه اين بازی آغاز شد، جمعهاش كه در تهران خطبه خوانده بود، يقينا بسياری چيزها روشن خواهد شد.
با سينا و بقيه موافقام كه قاليباف هم شايد اينها را به خطر بيندازد. اما شايد كجا و اين كارنامه كجا؟باز باقی بحث سينا و نيز بحث ياسر بماند برای پستهای بعدی.
دومين چيزی كه سينا گفته و به نظر من هم جا دارد بهش فكر كنيم اين است كه قاليباف هم ممكن است دقيقا هماين هفت چيز را به خطر بيندازد. راستش درست میگويد. همهی اين هفت تا در خطر اند. اما كارنامهی هاشمی نشان میدهد كه يك بار و به مدت هشت سال اين هفت چيز را درست و حسابی و كامل به خطر انداخته است.
يك. توسعه به جای اين كه بر اين مفهوم كه كار ارزش است استوار شود، بر خواست بهرهمندی مستقر شد. حاصل سدهای ناكارآمد بود و نابودی كامل كشاورزی در زمان عيسی خان كلانتری و انتقال تكنولوژیهای از مد افتاده و گران و كمحاصل مانند صنايع وازدهی خودروسازی و پتروشيمی، فروش هر چيز ارزشمند دولت به بخش خصوصیای كه در عمل جز همآن مديران ميانی دولتی نبودند و چيزهايی مانند اين. خصوصیسازی به جای هر كاركرد اقتصادیای تنها ترفندی برای به دست آوردن دل اين و آن شد. نمايندهای كه در مجلس سوم با رهبر نظام درگير بود، ناگهان با گرفتن سهمی كلان از يك كارخانهی روغن نباتی ساكت شد تا سالها بعد كه بيايد و باز سهمش را از شورای شهر تهران بطلبد.
دو. آنان كه از اين خصوصیسازی بهرهمند شدند، خود قشر جديدی شدند و هنجارهای فقر و ثروت را شكستند و هنجارهايی آزارندهتر بنياد كردند. حتا اگر به آمارهای عجيب دولتی اعتماد كنيم و بپذيريم اختلاف طبقاتی بيشتر نشده است، بايد بپذيريم توزيع جغرافيايی فقر و ثروت در هر شهر، مشهودتر و دلسردكنندهتر شد. همهی ما مديران پيشين و ثروتمندان تازهبهدوران رسيدهی فعلی را هر روز در ميان خود میبينيم.
سه. هاشمی در مقام رئيسجمهور هيچ عكسالعمل پيدا و پنهانی به شكستن حريم خصوصی افراد نشان نداد. تنها يك بار در نماز جمعه چيزی گفت كه معنايش اين بود كه اگر دو نفر در ماشين شخصيشان بر هم خفته بودند، نبايد مزاحمشان شد. فرمودهای كه هرگز شكل اجرايی نيافت و از رشحات بحث ازدواج موقت بود.
چهار. نسل جديد قتلها، سرقتها و جنايتها در آن دورهی پرافتخار هشتساله آغاز شد و بیترديد میتوان نشان داد از تبعات اجرای ناهنجار و من درآوردی برنامههای اقتصاد توسعه بود كه بايد برايش فكری میكردند و نكردند.
پنج. وضع نويسندهها و اهل فكر در زمان هاشمی معلوم است. از مجيد شريف و مختاری و پوينده بگير كه دست كم بخت يارشان بود و جسدشان پيدا شد تا آن بيچاره كه هنوز جسدش را هم نيافتهاند و خواهرش در به در پی سر سوزنی خبر يا عدالت میگردد. پيشتر هم گفتم هاشمی حتا يك بار ابراز تاسف نكرد و در نهايت هم گفت اينها همه مربوط به زمان دولت اصلاحات است و اين دولت بايد پاسخ بگويد. همآن هاشمی كه ديگر يادش نمیآيد به ارعاب وزارت اطلاعاتش چه افتخاری میكرد و وقت رأی گرفتن برای وزير اطلاعاتش فلاحيان در مجلس گفت «هر كس جرأت دارد رأی ندهد.»
شش. فكر میكنم تعداد روزنامهها در زمان هاشمی يكی از ملاكهای سنجش آزادی بيان باشد. يكی ديگر هم استعفای خاتمی از مقام وزارت ارشاد بود. آن زمان كم نبوديم كه فكر میكرديم طبيعتا اين استعفا بر اثر شدت گرفتن اختلاف رهبر با خاتمی است. اما ديديم خاتمی هشت سال با رهبر كار كرد و استعفا نداد. آن كه باعث استعفا بود، همآن بود كه برای اجرای پروژهی توسعهاش نياز به سكوت گروههای فشار داشت و آسان آسان لاريجانی و ميرسليم را جای خاتمی گذاشت.
هفت. اگر كسی لطف كند و طرح پروندهی سلاح هستهای ايران در مجامع بينالمللی را پی بگيرد و ببيند آن دوشنبه كه اين بازی آغاز شد، جمعهاش كه در تهران خطبه خوانده بود، يقينا بسياری چيزها روشن خواهد شد.
با سينا و بقيه موافقام كه قاليباف هم شايد اينها را به خطر بيندازد. اما شايد كجا و اين كارنامه كجا؟باز باقی بحث سينا و نيز بحث ياسر بماند برای پستهای بعدی.
<< Home