رد صلاحيت معين و عاقبت انتخابات
وقتی در روز 29 فروردين اين را مینوشتم، من هم خبر نداشتم چه خواهد شد. نه از داستان سكههای بیصدا و پر اثر اتاق فكر خبر داشتم و نه از داستان سكههای نامرئی معين. نه فكر میكردم صلاحيت معين را اين طور رد كنند و نه فكر میكردم احمدینژاد خود را در قد و قوارهای ببيند كه بماند و صلاحيتش را تاييد كنند. اما هنوز بر سر تمام آن حرفها كه آنجا نوشتم هستم.
هنوز هم فكر میكنم هر يك از اينها (يا حتا معين و يزدی) كه رئيس جمهور شود، دورهی دوستنداشتنیای در پيش نخواهد بود. فكر میكنم كار من و تو اين است كه تا جايی كه بتوانيم از ضرر و خسارتهای اين دوره بكاهيم. بر خلاف آنچه دوست عزيز و ناديدهام پارسا گفته است، من پارانويا نگرفتهام و فكر نمیكنم قاليباف نامزد مناسبی برای رياست جمهوری است. هيچ كدام از اينها (از جمله قاليباف و اكبر هاشمی) در قد و قوارهی رياست جمهوری نيستند. من تنها حدس میزنم كه ضرر قاليباف كمتر باشد. با هر اعتراض مدنیای به رد صلاحيت معين موافق ام، اما از پيش بیثمر بودن اين اعتراضها برايم آشكار است.
به هر حال كاری كه شورای نگهبان كرد تبعات آشكاری دارد. گروهی از آنان كه اميد داشتند با آمدن و رای دادن - در انتخاباتی كه هنوز میشد فكر كرد نتيجهاش از پيش معلوم نيست - كاری كنند، دست از انتخابات خواهند شست. اين يعنی كم كردن ميزان رایدهندهها به نفع آرای نسبتا ثابت يك نامزد خاص يعنی اكبر هاشمی. فكر میكنم تنها راه مقابله با اين كار اين است كه باز هم در انتخابات شركت كنيم و رياست جمهوری را مانند مجلس و شورای شهر تهران از پيش واگذار نكنيم. من احتمالا به قاليباف رای خواهم داد. اما به هيچ كس توصيه نمیكنم به رياست جمهوری او خوشبين باشد يا رای سفيد ندهد. رای سفيد نيز اعتراضی است كه صدايش به وضوح شنيده خواهد شد. تنها عيبش اين است كه انتخاب بد از ميان بدترها را به ديگران وا خواهد گذاشت. اما اگر نامزدهای فعلی برايتان مطلقا فرقی ندارند و میخواهيد چوناين كنيد، در صدوقی رای سفيدتان را بيندازيد كه به امانت مسئولانش اطمينان داريد و میدانيد كسی برايتان نامی روی برگهتان نخواهد نوشت يا رای سفيدتان را باطل نخواهد كرد.
يقينا موجهايی از حركتهای احساسی راه میافتد كه توصيه میكند در برگه نام معين يا يزدی يا «نه» بنويسيد. اين كارها هيچ فايدهای نخواهد داشت و رای شما را «باطله» خواهد كرد.
پنهان نمیكنم كه از شنيدن اين نتيجهی بررسی صلاحيتها حس میكنم دردمند ام و سينهام سخت خراشيده است. خندهدار است كه احمدینژاد رجل سياسی باشد و خندهدار است كه صلاحيت معين را رد كنند و خندهدار است كه علی لاريجانی و محسن رضايی و مهدی كروبی هنوز اميد دارند كه اتفاقی بيفتد. گمان میكنيد چه خواهد شد؟
<< Home