خونبار و جاودانه
آريل شارون خونريزی درون جمجمه و سكتهی مغزی شديدی كرده است و بردهاندش به بيمارستان هدثّه (اين اسم زنانهی عبری ربطی به حادثه ندارد) تا ببينند برايش چه كار میتوانند كنند. مرگ يا از كار افتادن شارون تاثير شديدی در آرايش سياسی اسرائيل خواهد گذاشت. شارون در طول زندگيش هميشه توانسته است با چرخش به موقع در مواضع سياسی ايدئولوژيكش قدرت را برای خودش حفظ كند. اين بار هم با تشكيل حزب قديمه (به معنای متقدم و پيشرو و نه كاديما يا كديما) توانست در برابر بحرانی كه از يك سو پيروزی عمير پرض در حزب كارگر و از سوی ديگر تخليهی غزه در ليكود پديد آورده بود بايستد و از آن مهمتر در نظرسنجیها با يك حزب تازه تاسيس بيشترين آرا را بگيرد. اين پيروزی آن قدر شديد بود كه در روزهای اول تشكيل قديمه ليكود حتا از حزب شاس هم كه يك حزب پرت از همهجا است عقب مانده بود و عمير پرض هم با فاصلهی زيادی دنبال شارون میدويد.
بعد ليكودیها توانستند با قطبی كردن فضا و دامن زدن به بحث دشمن خارجی كمی رای پرض را بشكنند و از آن وضع فلاكتبار نجات پيدا كنند. اما خروج شمعون پرز از حزب كارگر و شائول مفاز از حزب ليكود و پيوستنشان به قديمه برگ برندهی بعدیای بود كه شارون رو كرد و باز با اختلاف چشمگير پيشرو ماند.
اختلافهای درون قديمه و نيز پروندهی اختلاس سنگين عمری شارون (پسر بزرگ شارون و عضو كنست) نيز ضربههای بعدی بودند كه شارون آنها را هم خيلی خوب دفع كرد. اقتدار او در قديمه قابل بحث و خدشه نبود و عمری نيز با استعفای داوطلبانهاش و پذيرفتن بعضی از اتهامها در دادگاه توانست كار را سريع پايان داده و جلوی استفادهی تبليغاتی رقبا را بگيرد.
حالا اما انگار طبيعت روی دست همه بلند شده و حتا شارون را هم ضربهی فنی كرده است. دو هفتهی پيش كه اولين سكته از راه رسيد كسی اين اخطار را چندان جدی نگرفت. گفتند يك لختهی خونی مشكل كوچكی ايجاد كرده بود كه مشكل رفع شد و لخته را نيز با دارو باز خواهند كرد. بعد هم گفتند بنا است دستگاهی در رگهای شارون بگذارند كه لختههای احتمالی را برطرف كند. حتا صحبت مفصلی بر سر اين درگرفت كه اين دستگاه را با بیهوشی بكارند يا با بیحسی موضعی. اگر شارون میپذيرفت كه بیهوشش كنند، بايد برای خودش در زمان بیهوشی جانشين قانونی معرفی میكرد. هنوز بر سر بیهوشی و بیحسی دعوا بود اما شارون تصميم گرفته بود ايهود المرت را معرفی كند كه خونريزی مغزی و فلج ناحيهی پا امانش نداد و كارش را به بيمارستان كشيد.
بعد از شارون چه خواهد شد؟
بعد از شارون تشتت در فضای سياسی داخل اسرائيل بيشتر میشود. فضا قطبیتر میشود. دو قطب اصلی حول كسانی مثل عمير پرض از چپ و موشه فيگلين از راست تشكيل میشود. ايدههای شديدا سوسياليستی و تا حدی عوامفريبانهی پرض در اسرائيل نمیتواند جای چندانی بيابد. فيگلين هم چندان قوی نيست كه بتواند خود محور گرايش راست شود، اما میتواند با ايدههای افراطيش كاری كند كه جناح راستیها (از نتانياهو در ليكود گرفته تا مفاز در قديمه) به سمت ايدههای افراطی بچرخند. طليعهی اين چرخش در سخنان همين ديروز مفاز هم كاملا پيدا بود. مفاز از اتحادی ميان حزبالله و القاعده عليه اسرائيل قصههای بیسر و تهی ساخته و گفته بود كه نهايتا ايران و بنلادن را بر سر يك سفره (حملهی نظامی متحد به اسرائيل) مینشاند.
در چنين فضايی احتمال رای آوردن پرز (سياستمدار هميشه بدشانس اسرائيل) و ديگر چهرههای ميانهرو شديدا پايين میآيد و نهايتا نخستوزير كسی مانند بنيامين نتانياهو يا در بهترين حالت شائول مفاز خواهد بود. اما نه نتانياهو و مفاز معمول، بل كه نتانياهو و مفازی كه برای رای آوردن ناچار بارها از حمله به تاسيسات اتمی ايران و مزخرفاتی از اين دست سخن گفتهاند و اسرائيلیها را در چنين مواردی طلبكار خودشان میدانند.وقتی عنوان فرعی كتاب «آريل شارون» نوشتهی دوست عزيزم حسين وهابيان را «جاودانگی خونبار» میگذاشتم، حتا به خواب شب هم نمیديدم اين عنوان در اين روزها برايم اين قدر بامعنا شود.
بعد ليكودیها توانستند با قطبی كردن فضا و دامن زدن به بحث دشمن خارجی كمی رای پرض را بشكنند و از آن وضع فلاكتبار نجات پيدا كنند. اما خروج شمعون پرز از حزب كارگر و شائول مفاز از حزب ليكود و پيوستنشان به قديمه برگ برندهی بعدیای بود كه شارون رو كرد و باز با اختلاف چشمگير پيشرو ماند.
اختلافهای درون قديمه و نيز پروندهی اختلاس سنگين عمری شارون (پسر بزرگ شارون و عضو كنست) نيز ضربههای بعدی بودند كه شارون آنها را هم خيلی خوب دفع كرد. اقتدار او در قديمه قابل بحث و خدشه نبود و عمری نيز با استعفای داوطلبانهاش و پذيرفتن بعضی از اتهامها در دادگاه توانست كار را سريع پايان داده و جلوی استفادهی تبليغاتی رقبا را بگيرد.
حالا اما انگار طبيعت روی دست همه بلند شده و حتا شارون را هم ضربهی فنی كرده است. دو هفتهی پيش كه اولين سكته از راه رسيد كسی اين اخطار را چندان جدی نگرفت. گفتند يك لختهی خونی مشكل كوچكی ايجاد كرده بود كه مشكل رفع شد و لخته را نيز با دارو باز خواهند كرد. بعد هم گفتند بنا است دستگاهی در رگهای شارون بگذارند كه لختههای احتمالی را برطرف كند. حتا صحبت مفصلی بر سر اين درگرفت كه اين دستگاه را با بیهوشی بكارند يا با بیحسی موضعی. اگر شارون میپذيرفت كه بیهوشش كنند، بايد برای خودش در زمان بیهوشی جانشين قانونی معرفی میكرد. هنوز بر سر بیهوشی و بیحسی دعوا بود اما شارون تصميم گرفته بود ايهود المرت را معرفی كند كه خونريزی مغزی و فلج ناحيهی پا امانش نداد و كارش را به بيمارستان كشيد.
بعد از شارون چه خواهد شد؟
بعد از شارون تشتت در فضای سياسی داخل اسرائيل بيشتر میشود. فضا قطبیتر میشود. دو قطب اصلی حول كسانی مثل عمير پرض از چپ و موشه فيگلين از راست تشكيل میشود. ايدههای شديدا سوسياليستی و تا حدی عوامفريبانهی پرض در اسرائيل نمیتواند جای چندانی بيابد. فيگلين هم چندان قوی نيست كه بتواند خود محور گرايش راست شود، اما میتواند با ايدههای افراطيش كاری كند كه جناح راستیها (از نتانياهو در ليكود گرفته تا مفاز در قديمه) به سمت ايدههای افراطی بچرخند. طليعهی اين چرخش در سخنان همين ديروز مفاز هم كاملا پيدا بود. مفاز از اتحادی ميان حزبالله و القاعده عليه اسرائيل قصههای بیسر و تهی ساخته و گفته بود كه نهايتا ايران و بنلادن را بر سر يك سفره (حملهی نظامی متحد به اسرائيل) مینشاند.
در چنين فضايی احتمال رای آوردن پرز (سياستمدار هميشه بدشانس اسرائيل) و ديگر چهرههای ميانهرو شديدا پايين میآيد و نهايتا نخستوزير كسی مانند بنيامين نتانياهو يا در بهترين حالت شائول مفاز خواهد بود. اما نه نتانياهو و مفاز معمول، بل كه نتانياهو و مفازی كه برای رای آوردن ناچار بارها از حمله به تاسيسات اتمی ايران و مزخرفاتی از اين دست سخن گفتهاند و اسرائيلیها را در چنين مواردی طلبكار خودشان میدانند.وقتی عنوان فرعی كتاب «آريل شارون» نوشتهی دوست عزيزم حسين وهابيان را «جاودانگی خونبار» میگذاشتم، حتا به خواب شب هم نمیديدم اين عنوان در اين روزها برايم اين قدر بامعنا شود.
<< Home