خاطره - تلخ
وقتی بود كه در يك دبيرستان درس میدادم. دبيرستان بسيار كوچكی بود. يك مرد حدود پنجاه ساله به كارهای دفتريش میرسيد. شمالی بود با چهرهای كه كه بهش معمولا میگويم چهرهی رشتی ايتاليايی. مردی كه بلند نيست. كمی چاق است. سرش تاس شده است. دور سرش يك حلقهی نيمبسته مو دارد. خوشرو است و لبخند میزند. به كار كسی كار ندارد و در عين حال همصحبت خوبی است. كسی كه دكتر شهشهانی را ديده باشد میداند چه میگويم.
تعريف میكرد كه اول انقلاب، از آموزش و پرورش اخراجش كردهاند. متنی نوشته بودند و داده بودند دستش كه بخواند. بالای صفحه نوشته بوده «كلكم راع و كلكم مسؤول». نتوانسته بوده بخواند. خوانده بوده كـَلـَكـَكـُم راع و كـَلـَكـَكـُم مسئول. و اخراجش كرده بودند. به هماين سادگی. كسی فكر نكرده بود وضعش چه خواهد شد. كسی فكر نكرده بود چرا بايد اخراجش كنند. حتا كسی فكر نكرده بود كلكم راع و كلكم مسئول معنايش چی است. راع بودن و مسئول بودن معنايش اين است؟
تعريف میكرد كه اول انقلاب، از آموزش و پرورش اخراجش كردهاند. متنی نوشته بودند و داده بودند دستش كه بخواند. بالای صفحه نوشته بوده «كلكم راع و كلكم مسؤول». نتوانسته بوده بخواند. خوانده بوده كـَلـَكـَكـُم راع و كـَلـَكـَكـُم مسئول. و اخراجش كرده بودند. به هماين سادگی. كسی فكر نكرده بود وضعش چه خواهد شد. كسی فكر نكرده بود چرا بايد اخراجش كنند. حتا كسی فكر نكرده بود كلكم راع و كلكم مسئول معنايش چی است. راع بودن و مسئول بودن معنايش اين است؟
<< Home